پر شدنی نیست.
آه کشیدم. از ته دل. نمیدانم از ته ته دل بود یا نه. اما از ته دل بود.
لب جوی. به لب جوی که میاندیشی محال است یاد یار نیفتی. البته شاید تنها برای فارسیزبانهاست که لب جوی و یاد یار همراهاند همیشه.
نمیدانم چه کسی اولین بار لب جوی نشستن را کنار یاد یار نوشته است اما هر که بوده دستش درد نکند. البته کم نیستند این چنین عبارتهایی؛ یکی دیگرش همین ماه خودمان.
بارها شده است سرم را چرخاندهام و ماه را دیدهام؛ تنها به تصور دیدن ِ...
فراموش نکنید؛ هیچ جای خالیای پرکردنی نیست؛ مگر با خودش!
کلمات کلیدی :